چطور اثر آرتور کان دویل «عملیات خارقالعاده شرلوک هلمس، پلیس مشهور انگلیس» به ایران وارد میشود و به «صادق ممقلی، داروغهی اصفهان» تبدیل میشود. احسان نوروزی ما را با ترجمههای اولیه از کتاب شرلوک هلمز آشنا میکند.
تا اوایل قرن چهاردهم شمسی، ترجمه از زبان انگلیسی کماکان نادر بود. حدود دو دهه بعد از دو ترجمهی اولیهی داستانهای شرلوک هلمز به فارسی، که یکی از عربی و دیگری از روسی انجام شده بود، ترجمهی دیگری از این داستانها با عنوان عملیات خارقالعاده شرلوک هلمس، پلیس مشهور انگلیس (۱۳۰۶) منتشر شد که از زبان مبدأش مطمئن نیستیم ولی بدون تردید زبان انگلیسی نبوده است. میدانیم که مترجم این مجموعه، سرهنگ محمدحسین میرزا جهانبانی، فارغالتحصیل دانشکده افسری در روسیه بوده است، اما وجود کلماتی نظیر «بیکر اشتراسه» ردپایی از زبان آلمانی را در این متن هویدا کرده که هویت زبان مبدأ این ترجمه را مغشوش میکند.
این ترجمه در سالهایی منتشر شده است که انتشار آثار عامهپسند به یکباره رونق پیدا کرده بود. مطابق معمول مترجمان اولیه که خود را موظف میدیدند با ذکر منافع و فواید مطالعهی آثار ادبی عامهپسند، آب توبه بر سر این آثار نه چندان «والا» بریزند، جهانبانی نیز در مقدمهاش متذکر میشود که «کشفیات شرلوک هلمس که کونان دویل نویسندهی مشهور انگلیسی برای ورزیده نمودن هوش و فکر پلیسهای عالم تألیف نموده است […] میتواند کاملاً طرف استفادهی مأمورین کشف جنایت واقع گردد» او شرلوک هلمس را با شخصیتی مقایسه میکند که برای خوانندگان ایرانی بسیار شناختهشدهتر و در ایران بسیار محبوبتر بود: آرسن لوپن. جهانبانی اما معتقد است که موریس لبلان، خالق آرسن لوپن، «آنقدر عملیات آرسن لوپن را خارقالعاده نشان داده که از قوهی فکر خارج و خواننده در نخستین وحله [کذا] افسانه بودن آن را یقین و جز جنبهی رُمانی استفاده از آن نمیبرد»، در عوض، خالق شرلوک هلمز، این «پلیس موهوم» یا داستانی، ماجراهایش را «نزدیک به ذهن» و «با ادله و براهین» تشریح کرده است.
عملیات خارقالعادهی شرلوک هلمس حاوی شش داستان است: مجمع موقرمزان، وقعهی فتنهانگیز در دوکنشین [رسوایی در بوهم]، اشتباه غریب، قتل مخفی در درهی بسکمب، ادارهی غریب و گدای زخمدار. سوتعبیرهایی نظیر توضیح مترجم دربارهی دست گذاشتن روی «تستمنت» یا کتابمقدس، که به تصور او نوعی «میز مقدس» است، وجود دارد اما در مقایسه با نخستین ترجمههای شرلوک هلمز در اواخر قرن سیزدهم شمسی، ترجمهی جهانبانی را میتوان دقیق و وفادارتر دانست. با این حال، حذف اشارهی شرلوک هلمز به حافظ و حکمت (هرچند جعلی) ایرانی دربارهی زنان در انتهای داستان «اشتباه غریب» عجیب مینماید. هرچند چون از منبع این ترجمهی فارسی خبر نداریم و نمیدانیم که آیا این حذف در متن منبع صورت گرفته یا نه، به نظر میرسد مترجم فارسی شرلوک هلمز، اشاره به زبان فارسی و حافظ را از آن رو که جعل بوده حذف کرده است.
در مقایسهی ترجمهی جهانبانی با ترجمههای اولیهی پیش از مشروطه، نزدیکی نثر او به فارسی امروزی جالب توجه مینماید. در حالی که نثر ترجمههای پیش از مشروطه به نثر قاجاری و ساخت جملاتشان به نحو روایتهای حکایی سنتی شبیه است، ترجمهی جهانبانی حاکی از شکلگیری نثر جدیدی است که مسلماً ریشه در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی پس از مشروطه و ظهور نوسازیهای رضاشاهی دارد. این که جهانبانی به راحتی از کلمات فرنگی نظیر آرتیست یا رُل بازی کردن استفاده کرده نه تنها از واقعهای زبانی خبر میدهد، بلکه نشان میدهد مخاطبان طبقه متوسط شهریای در ایران شکل گرفته که این کلمات و تعابیر را بدون نیاز به توضیح مترجم درک میکند.
طعنهی تاریخی است شاید، که سرهنگ محمدحسین میرزا جهانبانی، چند سال بعد به یکی از مهرههای اصلی در کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق تبدیل شد و به مقام وزارت کشور رسید. یک سال بعد اما در راه بازگشت از همدان در تصادف کشته شد.
از دههی ۳۰ شمسی به این سو، ترجمههای شرلوک هلمز به کَرات از زبان انگلیسی انجام شده است و امروزه ترجمهی کریم امامی از مجموعه داستانهای شرلوک هلمز ترجمهی معیار، پذیرفتهشده و مقبول محسوب میشود.
اما فارغ از انبوه ترجمهها، نویسندگان ایرانی نیز در شکلگیری تصویر عمومی این چهره نقش داشتهاند. مهمترین این نوع آثار، بیگمان، صادق ممقلی، داروغهی اصفهان است که عنوان فرعیاش «شرلوک هلمس ایران» نوشتهی میرزا کاظم خان مستعان است. شرلوک هلمس ایران در سال ۱۳۰۴ و در دورهی آغاز تلاشهای ایرانیان برای رماننویسی منتشر شد. میرزا کاظم خان مستعان (هوشی دریان) که روزنامهنگاری فعال و پاورقینویسی پرکار بود، در عمدهی روزنامههای نوپای دههی ۱۳۰۰ کار کرده و بعدها به سردبیری مجلات مختلف هم رسید.
در حالی که رمان تهران مخوف، که آن را شروع رماننویسی فارسی میدانند، در همان سالها محل وقوع بخشی از روایتش را تهران قرار میدهد، رمان صادق ممقلی در مکانهای شناختهشدهی اصفهان رخ میدهد. صادق ممقلی، داروغهی اصفهان، شرط کرده است که هر سرقتی در این شهر رخ دهد، اگر تا چهل روز دزد را نیابد، عین آن مال مسروقه را از جیب خودش بدهد. او دستیاری هم به نام محمود دارد که برخلاف واتسون نقش چندانی در ماجراها ایفا نمیکند و بیشتر نقش رازدار دارد. صادق ممقلی هم، برخلاف متناظر انگلیسیاش، بیش از آن که «هنر استنتاج» را به کار ببندد، برحسب تصادف یا با درستکاریاش به هدف میرسد. صادق ممقلی بیش از آن که کارآگاه باشد، عیار و جوانمردی باهوش است. ذکاوتهایش در طول رمان را میتوان با شرلوک هلمز مقایسه کرد، (برای مثال وقتی در زیرزمینی بینور، مقدار آب شدن شمع به ابزاری برای تشخیص میزان گذر زمان تبدیل میشود)، اما در گره زدن این ذکاوت به طرح و گرهی داستان، میرزا کاظم خان مستعان شباهتی به آرتور کانن دویل ندارد.
با این حال، اما، رمان صادق ممقلی نمونهی متجسدی است از این که چهطور نویسندگان ایرانی کوشیدند با الگوبرداری از آثار فرنگی به ابداع رمان فارسی بپردازند. فارغ از موفقیت یا شکست فنی این تلاشهای اولیهی رماننویسی فارسی، این آثار نشانمان میدهند که نویسندگان و روشنفکران ایرانی، در انتقال تمدن غربی و نوسازی جامعه و فرهنگ ایرانی، چه عناصری را برگرفته و چه بنیانهایی را حفظ میکردند. رمان ممقلی صادق نمونهای است که نشانمان میدهد چهطور بعد از اولین ترجمههای شرلوک هلمز، نویسندهی ایرانی هم برای خلق رمان فارسی، اقدام میکند به ترجمهی قالب جدید داستان کارآگاهی به قالب شناختهشدهی داستانهای تاریخی عیاری و جوانمردی. یا به عبارت بهتر، این که چهطور هر پدیده و مفهوم جدیدی به ناگزیر از طریق نوعی ترجمه به امور متعارف درک میشده است (از همین روست انبوه نامهایی که با پسوند کلمهی «فرنگی» ساخته شدهاند).
پروندهی شرلوک هلمز در ایران، اما، کماکان به روی همهی ما مفتوحه است.